سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























پرنیان سرخ

امواج زندگی را بپذیر حتی اگر گاهی تو را به قعر دریا ببرند، آن ماهی آسوده که همیشه بر سطح آبها میبینی ، مرده است .....


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 3:48 عصر توسط مهسا| نظرات ( ) |

ای کاش آسمان حرف کویر را درک می کرد و اشک خود را نثار گونه های خشک او می کرد ! ای کاش واژه ی حقیقت آنقدر با دلها صمیمی بود که برای بیانش نیازی به شهامت نبود ! ای کاش دلها آنقدر خالص بود که دعای قلب بعد از پایین آمدن دستها مستجاب می شد ! ای کاش پروانه عشق را در سوختن شمع می دید و او را باور می کرد ! ای کاش با هم بودن معنی عاطفه را درک می کرد !!!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 3:47 عصر توسط مهسا| نظرات ( ) |

همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست
حوصله کسی رو نداریم که هست ...
به خاطر همینه هرگز خوشحال نیستیم .
!!!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 3:47 عصر توسط مهسا| نظرات ( ) |

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید.عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.»پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم.نمی خواهم دیر شود!پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد!حتی مرا هم نمی شناسد!پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است...!


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 1:41 صبح توسط مهسا| نظرات ( ) |

وقتی تو خودت گیر می کنی

وقتی همه چیز برات میشه یه سوال !

وقتی توی تکرار صحنه ها اسیر میشی

وقتی اونقدر خسته میشی که حتی از فکر کردن به فکر کردن هم بیزار میشی

وقتی کسی نیست که بفهمه چی میگی

وقتی مطمئنی ! اونی که امروز می آد فردا میره ..

وقتی مجبوری خودتم گول بزنی

وقتی حتی شهامت خیلی چیزها رو نداری !!!

وقتی می دونی هیچ کس و هیچ چیز خودش نیس

دیگه چه چیزی میتونه آرومت کنه؟!؟!؟!؟!؟!!؟


نوشته شده در چهارشنبه 90/4/29ساعت 1:31 صبح توسط مهسا| نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >